نویسنده: آیت الله دکتر احمد بهشتی




 

روحانیت مسیر و هدف مشخصی دارد. البته ممکن است برخی در کسوت مقدس روحانیت از مسیر و هدف خارج شوند؛ ولی حساب این ها از حساب دیگران جداست. مردم هم حساب اینها را از دیگران جدا می دانند و به خوبی آگاهی دارند که روحانیت واقعی چه هدفی را دنبال می کند. اگر مردم، همواره حامی و پشتیبان روحانیت بوده اند و خواهند بود، به خاطر این است که می دانند روحانی واقعی جز تحصیل خشنودی خدا، و مردم، هدف و غرضی ندارد.
زبان حال و قال روحانیت متعهد و ملتزم به اصول و مبانی دینی و الهی همان است که در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است:
الَّلهُمَّ؛ إِنَّکَ تَعلَمُ أَنَّهُ لَم یَکُنِ الَّذی کانَ مِنّا مُنافَسَةً فی سُلطانٍ وَ لا التِماسَ شَیءٌ مِن فُضُولِ الحُطامِ ولکِن لِنَرُدَّ المَعالِمَ مِن دینِکَ وَ نُظهِرَ الإِصلاحَ فی بِلادِکَ، فَیَأمَنُ المُظلُومُونَ مِن عِبادِکَ، وَ تُقامُ المُعَطَّلَتةُ مِن حُدُودِکَ؛ (1)
خداوندا! تو می دانی که آن چه از ما واقع شد؛ نه به خاطر رغبت در قدرت و سلطنت بود و نه به خاطر به دست آوردن مال و منال دنیا، ولی می خواستیم نشانه های دین را به جایگاه خود برگردانیم و اصلاحات را در شهرهایت آشکار گردانیم، تا بندگان ستمدیده ات ایمن شوند و حدود تعطیل شده تو به اجرا درآید.
روحانیت متعهد با آگاهی کامل به میدان آمد، تا حکومت را ضابطه مند سازد و حاکمان ناشایسته را کنار بزند و راه را بر روی کار آمدن ناشایسته ها ببندد.
امیرالمؤمنین علیه السلام به مخاطبان خود فرمود:
شما می دانید که کسی که بر مسند حکومت می نشیند و جان و مال و ناموس و غنایم و احکام و امامت را قبضه می کند، نباید بخیل باشد تا بر اموال آن ها حریص گردد و نباید جاهل باشد تا با جهل خود آن ها را گمراه کند و نباید ستم کار باشد تا با ستم خویش حقوق آن ها را پایمال کند و نه بی عدالت در تقسیم مال که به مردمی ببخشد و مردمی را محروم کنند و نه در قضاوت رشوه خوار که از قرار دادن حقوق مردم در جایگاه خویش باز ایستد و نه تعطیل کننده سنت، تا امت محمد صلی الله علیه و اله را به دره هلاکت سپارد. (2)
این ها حقایقی است که مردم دنیا به عقل خویش ادراک می کنند و مسلمانان به فهم آن ها داناتر و آگاه ترند.
با توجه به این حقایق و با توجه به مسئولیتی که روحانیت متعهد در برابر خدا و مردم دارد، قدم به میدان گذاشت و با رهبری امام خمینی رحمة الله علیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را به تصویب ملت رسانید و البته اگر مردم در صحنه نبودند، نه این کار شدنی بود و نه روحانیت مسئولیتی داشت. چنان که باز هم در کلمات زیبای آن رهبر بیدار و آن امام به حق امت اسلام و آن خلیفه بلافصل و وصی بلافصل پیامبر خدا آمده است:
أَما وَالّذی فَلَقَ الحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَولا حضورُ الحاضِر و قیامُ الحجّةِ بوجودِ النّاصِر وَ ما أَخَذَ اللهُ عَلَی العلماءِ أَن لا یُقارُّوا عَلی کِظَّةِ ظالمٍ، وَ لا سَغَبِ مظلومٍ، لأَلقَیتُ حَبلَها عَلی غارِبِها، وَ لَسَقَیتُ آخِرَها بِکَأسِ أَوَّلِها، و لَأَلفَیتُم دُنیاکُم هذِه أزهَدَ عِندی مِن عَفطَةِ عَنزٍ؛ (3)
به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر این بیعت کنندگان نبودند و این همه یاران حجت را تمام نمی کردند و خداوند از علما پیمان نگرفته بود که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم، آرام نگیرند، رشته این کار را از دست می انداختم و آخرش را به جام اولش می نوشیدم و می دیدید که به دنیای شما را به اندازه آب بینی بزی بها نمی دادم.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران خون بهای شهیدان است و منشوری است که محصول سال ها مبارزه با ظلم و بیداد طاغوت ها و همان هایی که قانون اساسی مشروطیت را- که آن هم خون بهای شهدای مشروطیت بود و با این که به ناحق سلطنت را محترم شمرده بود، باز هم آن را برنتافتند- زیر پا گذاشتند، می باشد.
در این قانون اساسی شرط شد که رهبری نظام از صلاحیت علمی لازم برای افتا و عدالت و تقوای لازم برای رهبری و بینش صحیح سیاسی و اجتماعی و تدبیر و شجاعت و مدیریت و قدرت کافی برای رهبری برخوردار باشد. (4)
این رهبر باید در حال حاضر، منتخب خبرگان باشد (5) و خبرگان نیز از نظر تعداد و شرایط و کیفیت انتخاب، از قانون تبعیت می کنند. (6)
پس از رهبر، رئیس جمهور عالی ترین مقام رسمی کشور است (7) و انتخاب او مشروط است به این که از رجال مذهبی و سیاسی و ایرانی الاصل و تابع ایران و مدیر و مدبر و دارای حسن سابقه و امانت و تقوا و مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور، باشد. (8)
مقام رهبری برای قوه قضائیه- که قوه ای مستقل است- (9) یک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضائی و مدیر و مدبر را تعیین می نماید که عالی ترین مقام قوه قضائیه است. (10) قضات جمهوری اسلامی باید عادل و شایسته باشند (11) دیگر شرایط و صفات قاضی باید طبق موازین فقهی و به وسیله قانون معین شود. (12) مجلس شورای اسلامی در کنار شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، مظهر قوّه قانون گذاری نظام مقدس جمهوری اسلامی می باشد. انتخاب نمایندگان مجلس بر عهده مردم است. مجلس می تواند در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسی به وضع قانون بپردازد؛ (13) ولی قوانینش نباید با قانون اساسی و مذهب رسمی کشور مغایرت داشته باشد (14) و در تمام امور کشور، حق تحقیق و تفحص دارد. (15)
این همه مزایایی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورده است، به برکت قیام مردم به رهبری روحانیت و فرماندهی و پرچمداری امام راحل است. این قانون اساسی مشروطیت را رفع کرد و آن را به کمال رسانید. آری، خون شهیدان مشروطیت با خون شهیدان انقلاب اسلامی به ثمر رسید. خداوند درجات همه را عالی و متعالی فرماید.
آن هایی که خود را وفادار به این قانون اساسی می دانند، چرا به جای کمک و همکاری در راه اجرای آن و به جای نصیحت- که نه به معنای تضعیف و تخریب، بلکه به معنای خیرخواهی و همدلی و برخورد طبیبانه با مشکلات نظام و کمک و یاری اولیای امور است- سعی در جدا کردن دین از سیاست و سیاست از دین و ترویج آزادی و بی بند و باری و سست کردن اعتقادات نسل جوان دارند؟
آن ها باید توجه کنند که اگر حکومت علوی از پای درآمد و حکومت اموی جایگزین آن شد، در نتیجه ناهمدلی یاران و ترک مناصحت و نصیحت بود. با این که حضرت به آن ها می فرمود:
شما یاران حق و برادران دینی و سپر و نگاهبان و محرمان رازید. مرا با خیرخواهی و مناصحت یاری کنید و از دغل و دو رویی بپرهیزید. به خدا من که (به علت جانشینی پیامبر) از مردم به مردم، اولایم». (16)
سران نظام و در رأس آن ها رهبری مشمول همین قاعده اند. این ها بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بر مسند مسئولیت تکیه زده اند و علی القاعده از مردم به مردم اولایند و وظیفه همگان است که از هیچ گونه خیرخواهی و کمک آن ها خودداری نکنند.
حضرتش در پیش بینی های خود دو گروه را در معرض هلاکت معرفی می کرد و معلوم است که از دست این دو گروه چه قدر ناراحت بود! همین ها بودند که پایه های حکومت بر حق علوی را متزلزل کردند. او فرمود:
سَیهلِکُ فِیَّ صِنفانِ: مُحِبُّ مُفرِطٌ یَذهَبُ بِهِ الحُبُّ إِلی غَیرِ الحَقِّ وَ مُبغِضٌ مُفرِطً یذهَبُ بِهِ البُغضُ إِلی غیرِ الحَقِّ، و خیرُ النّاسِ فِیَّ حالاً النّمطُ الأَوسَطُ، فالزَموُهُ و الزَموا السّوادَ الأَعظَمَ؛ فَإِنَّ یَدَ اللهِ مَعَ الجماعةَ، وَ إِیّاکُم و الفُرقَةَ فَإِنَّ الشّاذَّ مِنَ النّاسِ لِلشیطانِ، کَما أَنَّ الشّاذَّ مِنَ الغَنَمِ لِلذِئبِ؛ (17)
به زودی دو دسته به خاطر من هلاک شوند: دوست افراط کاری که دوستی او را به ناحق می کشاند و دشمن افراط کاری که دشمنی، او را به بیراهه می برد. بهترین مردم در راه من کسانی می باشند که رهروان میانه اند. همراه آنان باشید و با توده مردم هم آهنگی کنید که دست خدا با جماعت است و از تفرقه بپرهیزید که موجب آفت است. هر که از مسلمانان فاصله گیرد، در دام شیطان گرفتار می شود. چنان که گوسفندی که از گله دور افتد، طعمه گرگ می شود.
اکنون که تنها ملت مسلمان ایران، بلکه مسلمانان دل سوز جهان، استمرار و قوت و شوکت نظام مقدس جمهوری اسلامی را طالب و مشتاقند، اگر با مناصحت و خیرخواهی نسبت به سران نظام حرکت نکنیم، هم چون گوسفندی که از رمه دور افتاده، طعمه گرگ استکباری می شویم.

پی نوشت ها :

1. نهج البلاغه، خطبه 129 (یا 131).
2. همان.
3. همان، خطبه 3.
4. ر. ک: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل یکصد و نهم.
5. ر. ک: همان، اصل یکصد و هفتم.
6. ر. ک: همان، اصل یکصد و هشتم.
7. ر. ک: همان، اصل یکصد و سیزدهم.
8. ر. ک: همان، اصل یکصد و پانزدهم.
9. ر. ک: همان، اصل یکصد و پنجاه و ششم.
10. ر. ک: همان، اصل یکصد و پنجاه و هفتم.
11. ر. ک: همان، اصل یکصد و پنجاه و هشتم.
12. ر. ک: همان، اصل یکصد و شصت و سوم.
13. ر. ک: همان، اصل هفتاد و یکم.
14. ر. ک: همان، اصل هفتاد و دوم.
15. ر. ک: همان، اصل هفتاد و ششم.
16. نهج البلاغه، خطبه 116 (یا 118).
17. همان، خطبه 127.

منبع مقاله :
بهشتی، احمد؛ (1382)، اندیشه سیاسی نائینی، قم: مؤسسه بوستان کتاب، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم